جاده هایش از جادوی

ساخت وبلاگ
کنار جاده وایساده بودیم ، چشم های کوچیکشو باریک کرده بود. دود سیگارشو به داخل ریه ها که نه مغز استخونش می کشید و به من نگاه می کرد. دود می داد بیرون و نگاه می کرد.

یه نگاه به جاده یه نگاه به راننده بعد به من و پک بعدی.

تو دلش می گفت آخه چرا گند زدی! آخه چرا من تو رو دوست دارم! آخه چرا اینجاییم !

نزدیکش شدم خیلی نزدیک، امتناع نکرد و ما مثلِ دوتا یتیم از هم سیر نمی شدیم.

+وقتی جدا شدیم یاد شاملو افتادم که می گفت من مرگ را زیسته ام. در نی زار، پرنده ای اندوهگین می خواند. انگار چیزی را به یاد آورده که بهتر بود فراموش کند... کی نو تسورایوکی

+کاش میدونیستید چه درد وحشتناکی پشت این کلماته


برچسب‌ها: فقط بگذرید
+ نوشته شده در چهارشنبه هفدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 0:47 توسط موکا
my birthday...
ما را در سایت my birthday دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5imokab بازدید : 156 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 14:53