بگذریم از این جاده تنهایی

ساخت وبلاگ

ما را عقل و نان کفایت است نه اینکه عنایت به قناعت داشته باشیم یا سر به جیب مراقب نه اینطور ها نیست.

ما را گم کرده بودند نه اینکه خودمان را گم کرده باشیم نه، ما را گم کرده بودند.

سوار پاهایمان شده بودیم به سمت همان ناکجا آباد می رفتیم گاهی رقصان بودیم گاهی گریان، گاه تنها گاه با یاران.

ما می رفتیم و می تازیدیم تا به لب بکشیم این عطش نا شناخته را ، تا مانند کیمیا گری زر کنیم قوه نادانی مان را ،

گاهی هم این میان وا می دادیم. ولی سخت کوش تر از آنچه که به نظر می آمدیم بودیم، خودتان که مرحمت کردید و دیدید.

راه هموار نبود ، جاده هایش به سان تازیانه نفس بر بودند بر ناتوانی هایمان، می فهمید از چه حرف می زنم؟ ما دردِ زخم و مرهم نداشتیم ، دردِ بی مروتی بود که ما را خسته  می کرد.

رها کردم ، به قول همان شاعر معلول الحال "تو در فتنه از حد به در کردی ، ز سوی نگاه تب آلودت من تشنه را تشنه تر کردی، پس از آرزو ها، پس از جستجو ها ... صدا به دل مبتلا کردم"

 نه اینکه بخواهم بگویم الان دیگر اینگونه نیستم نه فقط بدانید آخر این جاده، نه سبزار آزادی ست نه محبس تنهایی.

شما هیچ گاه در یک جنگ واقعی نبودید نه اینکه جنگ روح و اعصاب و فکر مهم نباشد، نه. ما برای روحمان نمی جنگیم. این تضاد را سفسته نکنیم. جنگ و روح!

بدانید چند حوادث در لحظه رخ می دهند اما تاثیرشان در طول زمان آشکار می شود. ما در میدان جنگ نیستیم که تاریخ را برای فتح آن بخواهیم. جنگ بین خویشتن و خویشتن نتیجه جز تلفات نخواهد داشت. و بازندگان و بازماندگان گناهایشان را به ادله فراموشی ، جهالت و جوانی زدند تا مگر خدای درونشان بر آنان توبه پذیر باشد.

 ما را به امید حق طلبی یاوران کشتند و گفتند مظلومان و مستضعفان صاحبان اصلی این دنیا هستند.

بگذریم، نیک سرشت باشید.

 

+داشتن ابزار نقد، شایستگی نقد را ایجاد نمی‌کند..


برچسب‌ها: لعنتی ها my birthday...
ما را در سایت my birthday دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5imokab بازدید : 148 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 4:20