تا الان چیزی نگفتم ، ماشینمو صافکاری کردیم ، خیلی از خرید ها رو دوباره انجام دادیم ، حدود 600 هزار تومنی کتاب بود که بوک لند گرفته بودیم و به هیچ عنوان قابل برگشت نبود... عینک و هدفون و دفترچه خاطرات ، لوازم و لباس...
خلاصه کنم سالار یه الهی شکر گفتیم و لب نزدیم. سه روز بعد هم ماشین علی جان رو زدن.
اما امروز امروز آی آی امروز با دیدن یک صحنه فرصت شد که بگم "آخه آدم نفهم، اینکه به خودت حق میدی چیزی که کسی با زحمت بدست آورده و متعلق به اونه ازش بدزدی ارزش نداری من رو صورتت تف بندازم،حیف همین فحشی که بهت دادم"
+ از این شهرستااااااااانِ تهران هم خیلی خوشم نمیاد. تهران فقط جای کار، خلاف و درسِ والسلام. هیچ انتقادی هم پذیرفته نیست همینی که من میگم.
برچسب : نویسنده : 5imokab بازدید : 124