أروم تر و صبور تر از این حرفام که سر یک حسادت یا چند جمله داد و بیداد کنم،
اینکه ساعت ۳ شب از شدت کلمات و رفتار هایی که توی ذهنم هستند ، شروع می کنم به داد زدن و پرت کردن وسایل و پاره کردن... حتما واسه چیزی که ماه دارم آزارم میده ولی نتونستم حرفشو بزنم,.
+محکم بغلم کرده و مدام می پرسید کسی اذیتت کرده؟ کسی اذیتت کرده؟ کسی...
+فکر می کنید چیکار می کردم ؟
داد می زدم و دلم می گفتم کاش بمیرم ، علی حتی نفهمیده که من چقدر حرف و رفتار کشیدم.
می گفتم برو ... خواهشا برو ... برو تو که وقت نداری تو که زندگیت با آدم ها و جای دیگه ست...تو رو خدا برو ... برو بزار تنها بمیرم... تو که نمی فهمی برو فقط...
+برای منی که سر کسی داد نمی زنم ، باید سر خودم داد می زدم ... باید برا خودم داد می زدم ... داد می زدم و حرف نمی زدم.
my birthday...
برچسب : نویسنده : 5imokab بازدید : 136