من مدت تحصیلم در دانشگاه، پرچین های مجتمع ساختمانی که ما بین مسیر خونه و دانشگاه بودن رو دنبال می کردم که با اسامی خدا طراحی شده بودن. دعای هر روز من بعد از خوندن اون اسامی از روی پرچین ها و یک صلوات شروع می شد.
الحق الححححححححق و الانصاف هم که برای من چه دعای کارگری بود، همیشه خدا حواسش بود.
دلم برای شنیدن صدای خودم از جانب خدا تنگ شده، یه جوریایی میعادگاهم بود.
ای خدا دلم برات تنگه.
برچسب : نویسنده : 5imokab بازدید : 124